خلاصه داستان :
آسلیم که از ازمیر برای تحصیل به آنکارا اومده از همون روز اول با اوزان درگیر میشه، اوزان جوان عصبی و سرکشی هست و عشقشون با آسلیم بی تجربه اما لجباز هم همونقدر طوفانی و پرشور خواهد بود، جوان هامون فقط با عشق امتحان نمیشن، روبرویی اونها دفترهای قدیمی سالها قبل رو هم بین دو خانواده باز میکنه. حرص، غرور، فداکاری، اختلاف طبقاتی، دروغ ها و رازهای گذشته هم زندگی دو جوان و هم خانواده ها رو زیر و رو میکنه، حقیقت های خاکستر شده و سربسته تک به تک برملا میشه و دیگه هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود.