خلاصه داستان :
داستان از اونجا شروع میشه که قراره برای برادرشوهر سلطان زن بگیرن، سلطان با حسادت ها و زبون نیش دارش بالاخره باعث شکل گرفتن یک جنگ تمام عیار بین جاریش و خودش میشه و این جنگ به صورت چشم و هم چشمی رفته رفته بزرگ تر و بزرگ تر میشه و زندگی همه رو تحت تاثیر قرار میده …