خلاصه داستان :
خانواده ییلماز در قدیم یک خانواده بسیار ثروتمند بوده ولی این وضعیت به مرور زمان تغییر می کند. خانواده بدلیل مشکلات مالی که برایشان پیش می آید مجبور میشوند به خانه مادربزرگ پدری، سعادت اسباب کشی کنند. ولی سعادت اونطور که فکر میکردند در این خانه تنها زندگی نمیکند. خانه قدیمی سعادت که قبر همسرش در حیاط آن دفن شده، از طرف موجوداتی از عالم دیگر احاطه شده است و از آمدن خانواده به این خانه اصلا خوششان نیامده چون غیر از سعادت کسی را در این خانه نمیخواهند و …