خلاصه داستان :
داستان با یه گل بهار نمیشه شروع میشه و به گمراهی روی میارن و از آرزوهاشون یکی یکی دست میکشن.. عشقی که بین یوسف و نیلوفره تو قسمتای بعدی سریال براشون یه نیرو میشه … اونا صاحب محلشون هستن شبا با تیپ شلخته،موهای ژولیده،با چهره های خسته از زندگی دیده میشن.. شاید وقتی ما اونارو ببینیم بهشون نگاه نکنیم.. همشون با سختی زندگی میکنن ولی همشون تو دل خستشون هزاران امید دارن…