خلاصه داستان :
عمر برای خوشحالی برادرش که ۶ ماه بیشتر از عمرش نمونده یهو خودشو توی یک بازی اجباری میبینه…و مجبوره با زهرایی که از یه دنیای دیگه ست ازدواج کنه…میخواد یک ازدواج شش ماهه فرمالیته رو ترتیب بده و به زهرا پولی رو که میخواد پرداخت میکنه تا ۶ ماه از عمرشو بخره…