الوان زنی است که به همراه شوهرش طاهر، و دوفرزندش در محله ای فقیرنشین زندگی میکنند. او در کلینیک محله پرستار هست و در اوقات بیکاری به شوهرش طاهر که بازاریاب است کمک میکند. ولی طاهر مرد ظالمی است و زنش الوان را کتک میزند. روزی پسرش سلیم که او را دیوانه وار دوست دارد در حال توپ بازی در محله تصادف می کند. درحالی که الوان و دخترش نگران سلامتی سلیم هستند، پی میبرند که پدر سلیم با خانواده ای که بانی تصادف است همکاری کرده است. تصادف را پسر خانواده ی ثروتمند شانال ها، عاطف، انجام داده ولی یک نفر دیگر گناه آن را به گردن گرفته است. الوان با یک وکیل خبره وباتجربه ای به نام فوعات آشنا میشود و او وکالت این موضوع رابرعهده میگیرد. فوعات مشکلات متفاوتی دارد او با زنش آیسون ازدواج مشکل دار و غمگینی دارد، او یک دختری به اسم نازلی هم دارد که بیشتر ازهمه او از این ازدواج تحت تاثیر است. فوعات که با کمک الوان دخترش را به زندگی کردن مشتاق کرده است بزرگ ترین حامی الوان در مبارزه ی زندگی اش خواهد بود.