خلاصه داستان :
یه گروه جوون که سال اخر دبیرستان هستن, میخوان استرس امتحانی که در پیش دارن رو از بین ببرن. یک ماه مونده به امتحانات اخرین دیوونگیشون رو میخوان انجام بدن. تصمیم میگیرن شب بی خبر از همه وارد مدرسه شن و تو اتاق معلما شراب بنوشن و خوش بگذرونن.بدون اینکه کسی بفهمه وارد مدرسه میشن و خوش گذرونی شروع میشه. مشروب میخورن , میرقصن, میخندن. کار یه نفر از گروه ماجرا رو به کلی عوض میکنه : کوثر که سالها پیش تو مدرسه شون خودکشی کرده رو روحشو احضار میکنن. در ابتدا یه جور خوش گذرونی باشه هم خیلی دیر میفهمن که چه بلایی سر خودشون اوردن.روح کوثر خیلی عصبانی برگشته. بر اساس تصور افراد این روح بد وقتی احضار میشه به افرادی که منتظر بدنیا اومدن بچه هستن مسلط میشه, برای اینکه خودش صاحب بچه شه زندگی اونا رو نابود میکنه…