علی یه پسر حدودا سی ساله از یه خونواده ی پولداره و چون شخصی به اسم احمدو کشته سالهاست که زندان بوده…. در سالهای آخر حبسش با دختری به اسم ماوی که باهاش نامه نگاری میکرده درست روزی که میاد بیرون آشنا میشه و تصمیم به ازدواج میگیرن…ولی اینکه ماوی بین اون همه آدم توی زندان علی رو واسه نامه نوشتن انتخاب کرده تصادفی نیست…ماوی خواهر احمده که سالها پیش مرده…هدفش اینه که آدمی رو که سالها باعث تبدیل شدن زندگیشون به کابوس بوده رو پیدا کنه … و شب عروسیشون بکشه…ولی ماوی یه چیزیو نمیدونه.. اینکه قاتل اصلی جمال،یعنی برادر علیه و چون جمال زن و بچه داشت علی جرمو به گردن میگیره و سالها به جاش میره زندان… علی موقع انجام دادن کارای عقد کارت شناسایی ماوی رو میبینه و همه چیزو میفهمه ولی به خاطر عشقش سکوت میکنه… ماوی شب عروسی به علی چاقو میزنه و علی با یه زخم کوچیک از این حادثه نجات پیدا میکنه و به شرط اینکه با هم زندگی کنن از ماوی شکایت نمیکنه با اینکه ماوی با این مساله مخالفت داره ولی یه عشق غیر ممکن بینشون به وجود میاد…