خلاصه داستان :
اونور یه نماینده معتاد به دارو هست . سه روز مونده به عید قربان سه هدف اصلی برای خودش تعیین کرده اولیش اینه که به خانواده دوست دخترش که تو شهر آیوادیک هستن آشنا بشه دومیش به کاری که از اخراج شده دوباره برگرده و سومیش هم اینه که به دو هدف اولش علیرغم وجود شرف دست پیدا بکنه.اونور برای رسیدن به هدف هاش با شرفی همسفر میشه که با یه تماس با هم آشنا شدن و یه داستان خنده و پر ماجرا رو رغم میزنن …