خلاصه داستان :
سدا و اومیت که مدتی با هم بودند حالا تصمیم به ازدواج می گیرند. اما صدا از این وضعیت چندان راضی نیست زیرا از واکنش پدرش می ترسد. فهری که به دخترانش بسیار علاقه دارد، تحمل کلمه ازدواج را ندارد. در نهایت، سدا که تصمیم به اقدامی می گیرد، اومیت را به خانه پدرش می برد تا با خانواده اش ملاقات کند. فهری تمام تلاشش را می کند تا داماد آینده اش را از ازدواج منصرف کند.
Babasının Kızı