خلاصه داستان :
زلوف بدر کاوی را در چاهی بیابان انداختند که پرندگان در آنجا پرواز نمی کنند. در حالی که او منتظر مرگ است، توسط مرد جوانی به نام کنان جبران اوغلو که مانند یک معجزه در مقابل او ظاهر می شود نجات می یابد، اما زمانی که متوجه می شود ...
Guvercin