خلاصه داستان :
داستان گودالی بی انتها است که کرامت انسانی می تواند در آن سقوط کند... دهه 1940، جنگ جهانی دوم. سالهای قحطی ترکیه تحت تأثیر ما در دردشان ته گودالی بی انتها را می بینیم، حسرت انسانیت، آرزوی زندگی، ناموس، عشق و دعوا را می بینیم، انگار می گوییم آن مرد. برای انسان گرگ است این گودال دنیای کسانی است که آنقدر پایین هستند که نزدیکترینشان را به سه سنت بفروشند و کسانی که می توانند سه سنت خود را تا آخر تقسیم کنند. بند 72 داستان انسانیت است و ارزش هایی را که مانند یک سیلی از دست داده ایم به ما یادآوری می کند.
72 Kogus